اقتصاد کلان
سمت و سوی بازارهای جهانی در جریان بحران اوکراین و روسیه
ترقی آنلاین:بازارهای کالایی که روسیه یا اوکراین صادرکننده اصلی آن به شمار میآیند، با مجموعهای از فشارهای بیسابقه مواجه هستند. روسیه بزرگترین صادرکننده گندم، اورانیوم غنی شده، گاز طبیعی، پالادیوم و نیکل در جهان است و سهم قابل توجهی از صادرات زغالسنگ، پلاتین، نفت خام و آلومینیوم تصفیه شده را به خود اختصاص داده است. روسیه و بلاروس تأمینکنندگان مهم کودهای شیمیایی از جمله نیتروژن و پتاس هستند. اوکراین صادرکننده کلیدی گندم، ذرت و جو است و بزرگترین صادرکننده روغن تخمه آفتابگردان و گاز نئون هست (نئون برای تولید تراشههای الکترونیکی حیاتی است) در این گزارش به تأثیر بحران اوکراین و روسیه در سطح جهانی پرداخته شده است.
پیشبینیها حاکی از آن است که شرایط تورم فعلی احتمالاً به سه دلیل ادامه پیدا کند.
۱. افزایش گسترده قیمتها در سال گذشته فضای کمتری برای جایگزینی کالاها به وجود آورده است. به عنوان مثال، نفت خام قابل جایگزینی با زغالسنگ و یا گاز طبیعی نیست زیرا با افزایش قیمت این منابع انرژی، اکنون نفت خام یکی از ارزانترین سوختها به ازای هر واحد انرژی هست.
۲. افزایش قیمت برخی از کالاها، هزینههای تولید سایر کالاها را افزایش میدهد. به عنوان مثال، افزایش قیمت انرژی هزینه نهادههای تولید مانند سوخت و کود، استخراج و پالایش سنگهای فلزی (بهویژه برای آلومینیوم)، سنگآهن و فولاد را افزایش میدهد. این افزایش به نوبه خود، هزینه فناوری انرژیهای تجدیدپذیر را افزایش خواهد داد.
۳ . سیاست کنترل قیمت نهادههای انرژی با کاهش مالیات و یا پرداخت یارانه ممکن است تا حدودی تأثیر فوری افزایش قیمتها را خنثی کند، اما نهایتاً با افزایش تقاضای انرژی، مشکل را تشدید خواهد کرد.
پیشبینی میشود قیمت بیشتر کالاها در سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ در مقایسه با سطوح خود در پنج سال گذشته بالا بماند. در حالی که چشمانداز بازارهای کالا به شدت به طول مدت جنگ در اوکراین و وسعت تحریمها بستگی دارد، فرض این است که کانالهایی که از طریق آن بازارهای کالایی تحت تأثیر قرار گرفتند ادامه داشته باشند. انتظار میرود تغییرات در الگوهای تجارت کالا حتی پس از پایان جنگ نیز ادامه یابد. احتمال شیوع بیشتر کووید-۱۹ در چین، در کنار کاهش بیشتر رشد جهانی، ریسکهای نزولی را برای قیمتها ایجاد میکند.
انرژی. در میان کالاهای مرتبط با انرژی، انتظار میرود قیمت نفت خام برنت در سال ۲۰۲۲ به طور متوسط ۱۰۰ دلار در هر بشکه باشد که نسبت به سال ۲۰۲۱ افزایش ۴۲ درصدی داشته است. کاهش عرضه از روسیه تا حدی با انتشار ذخایر و انحراف صادرات به سایر کشورها جبران میشود. انتظار میرود با کاهش اختلالات عرضه و افزایش تولید در خارج از روسیه، قیمتها در سال ۲۰۲۳ به طور متوسط ۹۲ دلار در هر بشکه باشد، در حالی که رشد تقاضا احتمالاً کندتر از آنچه قبلاً انتظار میرفت، خواهد بود. اختلالات ناشی از جنگ احتمالاً به دلیل خروج شرکتهای نفتی خارجی، سرمایهگذاری ضعیفتر و کاهش دسترسی به فناوری خارجی، تأثیر پایداری بر تولید نفت روسیه خواهد داشت.
انتظار میرود رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ کاهش یابد که این امر بر تقاضای نفت تأثیر میگذارد. در عین حال کششهای قیمتی تقاضا برای فرآورده های نفتی مانند بنزین و گازوئیل بسیار پایین است. علاوه بر این، بسیاری از دولتها به افزایش قیمت نفت با کاهش مالیات بر سوخت یا اعطای یارانهها بهویژه برای بنزین واکنش نشان دادهاند که تأثیر افزایش قیمت نفت بر تقاضا را کاهش میدهد.
بر اساس تحریمهای فعلی، آژانس بینالمللی انرژی تخمین میزند که صادرات روسیه به میزان ۲.۵ میلیون بشکه در روز کاهش مییابد که حدود ۳۰ درصد از کل تولید این کشور است. انتظار میرود که ایالات متحده در سال ۲۰۲۲ تولید را نزدیک به ۱.۳ میلیون بشکه در روز افزایش دهد. ریسکهای پیشبینی قیمت هم در جهت صعودی و هم در جهت نزولی بسیار بزرگ است. در صورت وقوع جنگ طولانیتر یا اختلال بیشتر در صادرات نفت روسیه، قیمتها افزایش بیشتری خواهند داشت. تولید در ایران، در سه ماهه اول سال ۲۰۲۲ با حدود ۰.۱ میلیون بشکه در روز افزایش یافت و به ۲.۶ میلیون بشکه در روز رسید که بالاترین سطح در نزدیک به سه سال اخیر است. صنعت شیل با محدودیتهای قابلتوجهی مواجه است: در یک نظرسنجی از ۱۳۲ شرکت نفتی، ۶۰ درصد از پاسخدهندگان فشار سرمایهگذاران را برای حفظ نظم سرمایه (تمرکز بر بازگرداندن وجه نقد به سهامداران به جای افزایش تولید) به عنوان مانع اصلی ذکر کردند. همچنین کمبود نیروی کار و سایر نهادهها از جمله شن و ماسه نیز ذکر گردیده است.
آژانس بینالمللی انرژی تخمین میزند اعضای اوپک پلاس، ظرفیت تولید مازاد ۴.۶ میلیون بشکه در روز دارند. بیشترین ظرفیت اضافی در عربستان سعودی (۲ میلیون بشکه در روز)، امارات متحده عربی (۱.۱ میلیون بشکه در روز) و عراق (۰.۵ میلیون بشکه در روز) است. با این حال، حتی کشورهایی که ظرفیت اضافی دارند، احتمالاً یک دوره چند ماهه طول میکشد تا تولید وارد جریان شود.
آژانس بینالمللی انرژی تخمین میزند که در صورت لغو تحریمها، ایران میتواند ۱ میلیون بشکه در روز تولید کند. در ونزوئلا، در صورت لغو تحریمها، ۰.۲ میلیون بشکه در روز میتواند وارد جریان شود، اگرچه صنعت نفت احتمالاً به سرمایهگذاری جدید قابل توجهی برای دستیابی به افزایش پایدار تولید نیاز خواهد داشت.
در سوی دیگر قیمت بالای نفت میتواند منجر به تخریب تقاضا شود. با این حال، در قیمتهای فعلی، این امر بعید به نظر میرسد، زیرا کششهای قیمتی تقاضای نفت در کوتاهمدت بسیار پایین است و دولتها در بسیاری از کشورها مالیات بر سوخت را کاهش دادهاند و یارانههایی را برای کاهش اثر افزایش قیمتها در نظر گرفتهاند.
جنگ احتمالاً باعث تغییرات بلندمدت در چشمانداز خواهد شد. انتظار میرود تولید نفت خام روسیه در نتیجه خروج شرکتهای خارجی و کاهش دسترسی به سرمایه و فناوری و ماشینآلات خارجی برای همیشه کاهش یابد.
بر اساس گزارش بانک جهانی، بازار جهانی نفت طی ۵۰ سال گذشته سه افزایش قیمت عمده را تجربه کرده است. آنچه که به عنوان “اولین شوک قیمت نفت ” شناخته میشود در سال ۱۹۷۳ زمانی رخ داد که چندین عضو اوپک خلیج فارس صادرات نفت به ایالات متحده و متحدانش را در پاسخ به کمکهای ایالات متحده به اسرائیل در طول جنگ تحریم کردند. “دومین شوک قیمت نفت ” در سال ۱۹۷۹ در نتیجه انقلاب ایران رخ داد و توسط جنگ ایران و عراق تشدید شد. جنگی که در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد و منجر به سه برابر شدن قیمت نفت در عرض یک سال شد. “شوک سوم ” در اوایل دهه ۲۰۰۰ به شکل تدریجی در نتیجه تقاضای قوی کشورهای در حال توسعه، بهویژه در چین و هند رخ داد.
جهش قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ باعث واکنشهای سیاسی متعددی شد و هر دو کاتالیزوری برای کاهش تقاضا، جایگزینی سایر سوختها و توسعه منابع جدید تأمین انرژی شدند. تصمیمات سیاستی کلیدی شامل الزام ایجاد ذخایر ملی نفت معادل ۶۰ روز واردات (که بعداً به ۹۰ روز افزایش یافت) و ممنوعیت ساخت نیروگاههای برق جدید نفتی و تغییر به زغالسنگ بود. همچنین بهبود استانداردهای بهرهوری سوخت برای خودروهای جدید و الزام متوسط راندمان سوخت خودروهای ایالات متحده از ۱۳ مایل در هر گالن در ۱۹۷۳ به ۲۰ مایل بر گالن تا سال ۱۹۹۰ افزایش یافت.
انتظار میرود قیمت گاز طبیعی و زغالسنگ در سال ۲۰۲۲ به طور قابل توجهی بیشتر از سال قبل باشد و قیمت گاز طبیعی در اروپا بیش از دو برابر قیمت سال ۲۰۲۱ پیشبینی میشود. علاوه بر این قیمت گاز طبیعی نیز در سال ۲۰۲۳ کاهش یابد زیرا عرضههای جدید خصوصاً برای گاز طبیعی مایع در جریان است. کاهش تقاضای گاز طبیعی و افزایش سرمایهگذاری در منابع انرژی تجدیدپذیر نیز قیمتها را کاهش میدهد.
تقاضای گاز طبیعی نسبت به سال ۲۰۲۱، دو درصد افزایش داشته است. این افزایش به دلیل بازگشت مجدد فعالیتهای اقتصادی، آب و هوای نامساعد که تقاضای گاز طبیعی جهت گرمایش را افزایش داد، کاهش تولید در انرژیهای تجدیدپذیر که نیاز به گاز طبیعی را به عنوان جایگزین در تولید برق افزایش داده و برخی اختلالات در تولید بود. انتظار میرود تقاضای گاز طبیعی در سال ۲۰۲۲ به طور کلی ثابت بماند، زیرا قیمتهای بالا، بهویژه برای استفاده صنعتی و برق در اروپا باعث تخریب تقاضا میشود. تقاضا برای زغالسنگ احتمالاً در کوتاهمدت به عنوان جایگزینی برای گاز طبیعی حمایت خواهد شد، اما برنامههای میانمدت در بسیاری از کشورها همچنان از حذف تدریجی زغالسنگ برای کاهش انتشار کربن حمایت میکند.
سهم صادرات انرژی روسیه به منطقه اروپا
عمده صادرات گاز طبیعی روسیه به اتحادیه اروپا صورت میگیرد و تاکنون این صادرات به اندازه نفت خام مختل نشده است. با این حال، اتحادیه اروپا برنامههایی را برای کاهش شدید وابستگی خود به گاز طبیعی روسیه به میزان دو سوم تا پایان سال ۲۰۲۲ اعلام کرده است. در ازای آن، اتحادیه اروپا واردات LNG خود از سایر کشورها و ظرفیت پردازش آن را افزایش خواهد داد. همچنین در حال افزایش استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش تقاضا برای گاز طبیعی از طریق اقدامات بهرهوری و تغییر در رفتار مصرف کننده است. تقاضا برای گاز طبیعی در اروپا تحت تأثیر قیمتهای بالاتر قرار گرفته است، زیرا فعالیتهای انرژی بر، مانند کارخانههای کود شیمیایی و پالایشگاههای آلومینیوم و روی، تولید خود را در واکنش به قیمتهای بالاتر کاهش دادند.
در صورت اختلال در واردات گاز طبیعی از روسیه، اروپا بر کاهش موجودی انبار تکیه خواهد کرد و واردات خود را از کشورهای دیگر افزایش میدهد یا مصرف خود را به شدت کاهش میدهد. کل مصرف گاز طبیعی در اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۴۰۰ میلیارد مترمکعب بود و واردات از روسیه ۱۵۵ میلیارد مترمکعب بود. واقعیت این است که پتانسیل تغییر مسیر صادرات گاز طبیعی روسیه بسیار محدودتر از نفت خام است. ۷۰ درصد گاز طبیعی روسیه از طریق خط لوله به اروپا صادر میشود و ظرفیت روسیه برای افزایش صادرات به سایر نقاط به شدت محدود است.
بازار جهانی کود قبل از جنگ تحت فشار شدیدی قرار داشت. از آنجایی که کودهای مبتنی بر نیتروژن از گاز طبیعی (یا در مورد چین زغالسنگ) تولید میشوند، قیمتهای بالای این کالاها قیمت کودهای شیمیایی را به بالاترین سطح خود از سال ۲۰۱۰ رسانده است. محدودیتهای تجاری میتواند باعث اختلال بیشتر در عرضه جهانی کود شود، زیرا روسیه و بلاروس صادرکنندگان مهم کودهای مبتنی بر پتاسیم و نیتروژن هستند. چین همچنین صادرات اوره و فسفات را تا ژوئن ۲۰۲۲ به حالت تعلیق درآورده است تا از عرضه کافی برای تولید مواد غذایی داخلی اطمینان حاصل کند. کمبود کودها میتواند منجر به کاهش استفاده از آنها، بهویژه در کشورهای در حال توسعه شود و باعث کاهش بیشتر عملکرد و تولید کشاورزی شود.
طبق گزارش بانک جهانی، پیشبینی میشود قیمت محصولات کشاورزی در سال جاری ۱۸ درصد افزایش یابد. این افزایش منعکس کننده اختلالات عرضه مرتبط با جنگ در اوکراین و روسیه و هزینههای بالاتر نهادهها از جمله سوخت، مواد شیمیایی و کودهای شیمیایی است. علاوه بر تأثیر جنگ در صادرات اوکراین، در روسیه نیز عدم دسترسی به نهادههای کشاورزی مانند بذر و ماشینآلات کشاورزی میتواند تولیدات کشاورزی را کاهش دهد.
انتظار میرود قیمت محصولات کشاورزی در سال ۲۰۲۳ کاهش یابد که دلیل اصلی آن افزایش عرضه از سایر نقاط جهان، بهویژه گندم از آرژانتین، برزیل و ایالات متحده است. با این وجود، قیمت محصولات کشاورزی در سالهای ۲۴-۲۰۲۳ بسیار بالاتر از پیشبینیهای قبلی باقی میماند و در صورت افزایش بیشتر هزینههای نهاده، ممکن است تحت فشارهای صعودی بیشتری قرار گیرد.
بازارهای کالاهای غذایی، بهویژه بازار غلات، طی نیم قرن گذشته دو افزایش قیمت عمده تجربه کردهاند. اولین مورد در طول بحران نفتی ۱۹۷۲-۱۹۷۴ رخ داد. شاخص قیمت مواد غذایی بانک جهانی از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۴، ۷۰ درصد افزایش یافت که منعکس کننده کمبود تولید مرتبط با آب و هوا در کشورهای تولیدکننده غلات از جمله استرالیا، کانادا، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده بود. این کسریها با افزایش هزینههای ورودی، از جمله انرژی و کود، به دلیل اولین شوک قیمت نفت همراه شد. دومین شوک قیمتی در طول دهه ۲۰۰۰ رخ داد. به عنوان بخشی از رونق گسترده قیمت کالاها، شاخص قیمت واقعی مواد غذایی از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸، ۴۵ درصد افزایش یافت. این افزایش قیمتها در کنار آب و هوای نامساعد و افزایش گسترده هزینههای ورودی، از جمله انرژی و کود، رخ داد.
در بخش محصولات غذایی در میان واردکنندگان کالا مانند ژاپن، رونق قیمت کالا در دهه ۱۹۷۰ (و همچنین تحریم صادرات دانه سویا توسط ایالات متحده) تمایل به خودکفایی در کالاهای غذایی را تقویت کرد. ژاپن شرایط را برای تثبیت قیمت کالاهای کشاورزی و تضمین عرضه مطمئن برای واردکنندگان ترویج داد. سایر کشورهای آسیای شرقی، از جمله جمهوری کره، حمایت از کشاورزی داخلی را افزایش دادند. در طول جهش قیمت مواد غذایی در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸، نزدیک به سه چهارم کشورهای در حال توسعه اقدامات سیاستی را انجام دادند تا اقتصاد خود را از افزایش شدید قیمتهای بینالمللی مواد غذایی، بهویژه برنج، مصون نگه دارند.
مطالعات متعدد نشان دادهاند که استفاده از چنین مداخلاتی در سیاست تجاری، نوسان قیمتهای جهانی را تشدید میکند. علاوه بر این، زمانی که بسیاری از کشورها به طور همزمان این اقدامات را انجام میدهند، ممکن است در حفاظت از جمعیتهای آسیبپذیر مؤثر نبوده باشند. در عوض، استفاده از مداخلات هدفمند، مانند نقل و انتقالات نقدی و مواد غذایی میتواند تأثیر منفی شوکهای قیمت مواد غذایی را بهتر کاهش دهد و در عین حال تأثیرات تحریفکننده سیاستهای تجاری در کل اقتصاد را کاهش دهد.
پیشبینی میشود قیمت فلزات در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال ۲۰۲۱ حدود ۱۶ درصد افزایش یابد و در سال ۲۰۲۳ تا حدودی کاهش یابد، در حالی که از نظر تاریخی در سطوح بالا باقی بماند. پیشبینی میشود قیمت نیکل و آلومینیوم ۵۲ و ۳۸ درصد افزایش یابد که نشاندهنده نقش بزرگ روسیه به عنوان تأمین کننده در این بازارها و همچنین نیاز به انرژی در تولید آلومینیوم است.
اگرچه تولید و صادرات آلومینیوم و نیکل روسیه تا حدی به دلیل تحریمها مختل شده است، اختلال در بازارهای فلزات نسبت به سایر بازارها کمتر بوده است. جنگ، واردات آلومینا را کاهش داده است. در ماه مارس، استرالیا صادرات آلومینا به روسیه که دو سوم واردات آلومینا روسیه را تشکیل میدهد، ممنوع کرد. بازار نیکل تحت تأثیر اختلالات تولید پس از تحریمهای اعمال شده بر نورنیکل، غول معدنی روسیه قرار گرفته است. روسیه ۶ درصد از عرضه جهانی نیکل را به خود اختصاص داده است، اما ۲۰ درصد از نیکل با عیار بالا برای باتریها (به دلیل تقاضای شدید خودروهای برقی) مربوط به این کشور است.
این مشکلات در سطح جهانی با کاهش تولید در جاهای دیگر تشدید شده است. به عنوان مثال، هزینههای بالای انرژی در سراسر اروپا بسیاری از کارخانههای ذوب را مجبور کرد تا تولید آلومینیوم را تا حدود ۱۷ درصد از ظرفیت اروپا کاهش دهند. به طور کلی، صادرات فلزات آسانتر از محصولات انرژی جهت جایگزینی سایر بازارهای صادراتی است.
پاسخهای بازار به شوکهای قیمتی
سه کانال وجود دارد که مکانیسمهای بازار از طریق آن به شوکهای قیمتی و سیاستهای مرتبط پاسخ میدهند: کاهش تقاضا، جایگزینی و پاسخهای عرضه. در این بخش نحوه اعمال این کانالها برای انرژی بحث میشود.
به واسطه کاهش تقاضا بین سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۳، تقاضای جهانی نفت ۱۱ درصد یا ۶ میلیون بشکه در روز کاهش یافت و تقاضا در اقتصادهای پیشرفته تقریباً ۲۰ درصد کاهش یافت. در حالی که کاهش تقاضای نفت تا حدی ناشی از رکود جهانی در سال ۱۹۸۲ بود، سیاستهای کارآمدی انرژی و جایگزینی اعمال شده توسط کشورهای واردکننده نفت باعث کاهش دائمی رشد تقاضا شد. تغییر در ترجیحات مصرف کننده در پاسخ به قیمتهای بالاتر نیز نقش داشت. به عنوان مثال، در ایالات متحده ترجیح داده شد که از خودروهای تولید داخل و کم مصرفتر به سمت خودروهای کارآمدتر ساخت ژاپن بروند.
در دهه ۲۰۰۰، قیمتهای بالای نفت و تغییرات سیاست بار دیگر باعث بهبود بهرهوری در استفاده از انرژی شد، در حالی که جایگزینی کمتری برای سوختهای دیگر وجود داشت زیرا مقدار بسیار کمتری نفت خام در تولید برق استفاده میشد. پس از رسیدن به اوج در سال ۲۰۰۵، مصرف نفت در اقتصادهای پیشرفته به طور پیوسته کاهش یافت، به طوری که تا سال ۲۰۱۴ از اوج خود ۱۴ درصد کاهش یافت. بار دیگر، ترجیحات مصرف کننده نقش مهمی ایفا کرد. به عنوان مثال، در ایالات متحده، تغییری به سمت خودروهای هیبریدی کم مصرف (با حمایت سیاستهای دولت) صورت گرفت.
در پنج سال پس از شوک قیمت نفت در سال ۱۹۷۹، سهم نفت خام در ترکیب انرژی در اقتصادهای پیشرفته بیش از ۷ درصد کاهش یافت. این تغییر عمدتاً به دلیل ممنوعیت ساخت نیروگاههای برق نفتی بود که با نیروگاههای هستهای و زغالسنگ جایگزین شدند. در سالهای پس از افزایش قیمت نفت در سال ۲۰۰۸، سهم گاز طبیعی و انرژیهای تجدیدپذیر در ترکیب انرژی افزایش یافت که منعکسکننده رونق شیل ایالات متحده برای گاز طبیعی و همچنین دستورات و پیشرفتهای فناوری برای انرژیهای تجدیدپذیر بود.
قیمت بالای نفت در دهه ۱۹۷۰ باعث سرمایهگذاری در تولید نفت توسط کشورهای غیر اوپک شد. قیمتهای بالا و پایدار در دهه ۲۰۰۰ نیز توسعه منابع جایگزین نفت خام را تسهیل کرد. قابل توجه ترین آنها توسعه ذخایر نفت شیل ایالات متحده بود که تولید از ۵ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۰۸ به ۹ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۱۴ افزایش یافت.
مقایسه شرایط فعلی با شوکهای قبلی قیمت نفت
دو جهش قبلی قیمت نفت شباهتهایی به وضعیت فعلی دارند، اما سه تفاوت اساسی وجود دارد:
قیمت تمام منابع انرژی، بهویژه گاز طبیعی و زغالسنگ افزایش قابل توجهی داشته است. در قسمتهای قبلی، قیمت نفت بسیار شدیدتر از زغالسنگ و گاز افزایش یافت. اکنون با افزایش قیمت انرژی، فرصت کمتری برای جایگزینی سوخت ارزانتر وجود دارد.
شدت مصرف نفت به طور قابل توجهی از دهه ۱۹۷۰ کاهش یافته است. به طور مشابه، هزینه مصرف کننده برای انرژی به عنوان سهمی از کل مخارج نیز کاهش یافته است. در نتیجه، مصرفکنندگان ممکن است نسبت به دهه ۱۹۷۰ کمتر به تغییرات قیمت انرژی، حداقل در کوتاهمدت، واکنش نشان دهند. کشش قیمتی تقاضا در صنایع انرژیبر ممکن است بیشتر از خانوار باشد و بنابراین ممکن است تعدیل بیشتری در صنعت صورت گیرد. به عنوان مثال، در اروپا قیمتهای بالای گاز طبیعی و برق منجر به کاهش تولید کود و آلومینیوم شده است.
سیاستها. واکنشهای سیاستگذاری به قیمتهای بالای انرژی در بسیاری از کشورها بر کاهش مالیات بر سوخت یا ارائه یارانههای سوخت متمرکز شده است. کانادا مجوز پروژه جدید نفتی فراساحلی را صادر کرده است که میتواند تولید را ۰.۲ بشکه در روز افزایش دهد. اتحادیه اروپا همچنین اعلام کرده است که قصد دارد واردات LNG را برای کاهش وابستگی خود به گاز طبیعی روسیه افزایش دهد.
در حالی که افزایش عرضه سوختهای فسیلی به کاهش کمبود انرژی فعلی کمک میکند، دستیابی به اهداف تغییر آب و هوا را چالش برانگیزتر میکند. در عین حال قیمتهای بالای سوخت فسیلی احتمالاً مصرفکنندگان را تشویق میکند که به سمت فناوریهای کربن کم مانند وسایل نقلیه الکتریکی روی بیاورند. حتی قبل از افزایش اخیر قیمت نفت، چنین تغییری در جریان بود.
نتیجهگیری و پیامدهای سیاست
مقایسه شوک فعلی قیمت انرژی با قسمتهای قبلی نشان میدهد که بحران فعلی سه ویژگی کلیدی دارد که میتواند رسیدگی به کمبود انرژی را دشوارتر کند.
نخست آنکه امروزه نسبت به گذشته فضای کمتری برای جایگزین کردن کالاهای انرژی که بیشترین تأثیر را دارند – گاز و زغالسنگ – وجود دارد، زیرا افزایش قیمتها در همه انواع سوختهای فسیلی به طور گسترده انجام شده است. افزایش قیمت برخی از کالاها مانند انرژی، هزینههای تولید سایر کالاها را نیز افزایش داده است.
دوم، تأثیر انرژی در تولید ناخالص داخلی از دهه ۱۹۷۰ به شدت کاهش یافته است و بنابراین مصرفکنندگان ممکن است حساسیت کمتری نسبت به تغییرات نسبی قیمت، حداقل در کوتاهمدت داشته باشند.
سوم، واکنشهای سیاستی در بسیاری از کشورها یارانههای انرژی و معافیتهای مالیاتی را در اولویت قرار دادهاند و این وضعیت را تشدید میکند و سیاستهای کمتری برای مقابله با عدم تعادل بین عرضه و تقاضا طراحی شده است. پاسخهای سیاستی کلیدی برای ارائه راهحل بلندمدت برای افزایش قیمت فعلی خواهد بود. افزایش استانداردهای بهرهوری برای خودروها، مشوقها برای لوازم خانگی کارآمدتر و الزامات انرژیهای تجدیدپذیر همگی مزایای بلندمدتی ایجاد کردهاند.
شاید دوست داشته باشید
اقتصاد کلان
گرانی و تورم ایرانی ها را عصبانی تر کرده است
نرخ تورم در آخرین آمار اعلامشده توسط مرکز آمار در آستانه ۵۵ درصد قرار گرفته که نسبت به ۶ سال پیش رشد بسیار بالایی را نشان میدهد.
به گزارش ترقی آنلاین ،برای یافتن پاسخی درست به این سوال، میتوان هم نگاه اقتصادی داشت و هم نگاه جامعهشناسی. از منظر اقتصادی، تورم و کاهش ارزش پول ملی به آسیبهای اجتماعی میانجامد که فقر، بالا رفتن سرقت و کیفقاپی و زورگیری و اعتیاد و طلاق و… تنها بخشی از آنهاست.
تورم، مردم را عصبانی تر کرد
برای اینکه بدانیم تورم و افزایش گرانیها چه تاثیری در سطح جامعه داشته به یک شاخص به نام «نزاع ثبت شده در پزشکی قانونی» نگاه میکنیم. در سال ۹۶ نزدیک به ۵۴۴ هزار «نزاع» در سازمان پزشکی قانونی ثبت شد.
اما ۴ سال بعد این رقم به بیش از ۵۸۶ هزار رسید. آمار پزشکی قانونی میگوید در بهار پارسال هم میزان دعوا ۸ درصد نسبت به بهار ۱۴۰۰ بالاتر است.
اما از سال ۹۲ تا ۹۶ آمار نزاع ثبت شده در پزشکی قانونی از ۶۰۷ هزار به ۵۴۴ هزار مورد کاهش پیدا کرده بود. چه چیزی موجب تغییر این شاخص و معکوس شدن روند نزاع در ایران در اواخر دهه ۹۰ شده است؟ شاید عوامل زیادی موجب چنین چیزی شدهاند اما بخش بزرگی از آنها را باید در شاخصهای کلان اقتصادی نظیر تورم دید.
نرخ تورم از سال ۹۲ تا ۹۶ روندی کاهشی طی کرد و از حدود ۳۳ درصد به حدود ۹ درصد کمتر شد. اما از سال ۹۶ روند افزایشی به نرخ تورم برگشت تا اینکه همین امسال به ۵۵ درصد رسید.
در واقع اینجا یک اتفاق عجیب افتاده و به ازای افزایش ۱ درصد به تورم، موارد نزاع ۱۲۰۰ مورد بالا رفته است. یعنی اگر تورم ۱۰ درصد در یک بازه زمانی رشد کرده موارد نزاع ۱۲ هزار مورد بالا رفته است.
عطش پول
پول، زبان برتر عصر ماست، اما اهمیت آن در شرایط تورمی بسیار بیشتر است. در شرایطی که تورم رشد میکند و اجناس و کالاها گران میشوند، همه دنبال این هستند که ارزش پول خود را حفظ کنند. بقای زیستی و اجتماعی انسان بیش از پیش به پول گره میخورد و پول به محور بحث و زندگی افراد تبدیل میشود.
بخش جوان یک کشور درگیر تورم که روی کاغذ باید بخش «مولد» آن باشد، برای کسب درآمد بیشتر به سمت راههای مختلفی میروند که گاه به بیراهههای نامشروع نیز کشیده میشود.
گفتوگوهای جوانان بر سر مسائل مالی و پول چرخ میزند و تکاپو برای دوچندان کردن پول و درآمد، به جای ارزشهای اخلاقی مینشیند.
در شرایط تورمی، پول به ارزش غالب تبدیل و دستیابی به آن به ویژه برای دهکهای کمدرآمد سختتر میشود. این شرایط در اثر تعاملات بین طبقهای تشدید میشود. همزمان تجربه تورم برای طبقه بالاتر، افزایش «ظاهری» ثروت و برآمدن نوعی «طبقه نوکیسه» است.
جوانان طبقه پایین با مشاهده چنین شرایطی، بیش از پیش به دنبال پول درآوردن هستند و بخشی از این عطش پول، ناشی از تلاش برای رفع نیازهای اولیه و بخشی نیز ناشی از «سرابی» است که طبقه نوکیسه شکل گرفته در شرایط تورمی پیش روی آنها باز میکند.
بزرگسالی زودرس
شرایط تورمی و رشد بالای تورم، متولدان دهه ۷۰ و حتی ۸۰ را با دوران جوانی کوتاه، گذرا، اندوهبار و یک نوع «بزرگسالی سریع و سخت و پرچالش» روبرو میکند.
نتایج پژوهشی که توسط حسین افراسیابی دانشیار جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد و مریم بهارلویی دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه یزد انجام شده این موضوع را تایید میکند. این دو پژوهشگر با طرح پرسشنامههایی از جوانان در سن کار، تلاش کردهاند فضای اقتصادی و تاثیر «تورم» بر سطوح و لایههای مختلف اجتماعی را تحلیل کنند.
در این پژوهش که دو سال پیش و همزمان با اوجگیری تورم در ایران در نشریه جامعهشناسی کاربردی دانشگاه اصفهان منتشر شده، تلاش محققان بر این بوده که با مکانیزم «مصاحبه» بتوانند بهطور مستقیم بخشی از مشکلات و آسیبهای اجتماعی تورم را بیان کنند. بهطور مثال، در بخشی از این پژوهش آمده است: «پیمان ۲۳ ساله و شاغل در یک کارخانه قند میگوید: …
دانشجوی شبانه بودم. بعد از یک ترم مجبور شدم ترک تحصیل کنم چون پول نداشتم. شهریه خیلی زیاد شده بود. … خرج خانه هرماه برنج را من میخرم و با من است ولی آنقدر تورم زیاد شده که هر رویایی که داشتم غیرممکن شده است و تازه باید خیلی زود وارد دخل و خرج خونه و قسط و بدهی شوی.»
محوریت پول در عادتوارهها
نویسندگان این پژوهش عنوان میکنند که زندگی در شرایط فشار اقتصادی و بهطور خاص تورم، سبب شکلگیری یا برساخت منش یا عادتواره معینی در جوانان شده است.
از نظر پژوهشگران، مقولههای هفتگانه برساخته در این مطالعه، منش معینی را شکل میدهند که مهمترین فاکتور تشکیلدهنده این منش، محوریت پول و زندگی در شرایطی از احساس «بی هنجاری» است.
نویسندگان میگویند ارزش پول در اثر تورم در منظومه عادتواره جوانان طبقه پایین تشدید شده است. چرا که تورم اقتصادی بالا و مکرر این ولع پول را در افراد ایجاد کرده است.
ولعی که بر اساس آن، کنشگران اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که همه مشکلات از طریق پول قابل برطرف شدن هستند و پول حلال همه مسائل تلقی میشود.
از طرف دیگر، به دلیل زندگی در میدان پیشبینیناپذیر شرایط اقتصادی، نوعی احساس سردرگمی، بیهنجاری و روزمرّگی از طرف جوانان پذیرفته و برای آنها عادی شده است.
نگرانی از فرهنگ فقر
نویسندگان این پژوهش همچنین از یک «نگرانی بزرگ» صحبت میکنند که از دیدگاه آنها، «تقویت فرهنگ فقر» نام دارد. این مفهوم میگوید «زندگی در شرایط فقر و فشار اقتصادی، بیکاری و پایین بودن دستمزد از زمینههای شکلگیری فرهنگ فقر است.
یکی از مهمترین مشخصههای فرهنگ فقر، توجه شدید به زمان حال و اکنون همراه با ناتوانی از چشمپوشی موقت از برخی چیزهای خوشایند، به دلیل چیزهای خوشایند بزرگتر در آینده است. شرایط تورمی به این فرهنگ دامن میزند.
قناعت پیشگی
مهمترین مکانیزمی که جوانان طبقات پایین برای کنترل و کاهش هزینهها در شرایط تورمی به کار میبرند، حذف «هزینههای غیرضروری است.» آنها سعی میکنند با جلوگیری از ریخت و پاشهای اضافه، حذف فراغت و محدودیت در روابط دوستانه و حضور در مهمانی و مسافرت هزینههای خود را جواب دهند.
پژوهشی که به آن اشاره کردیم در این باره به نقل از نوید ۲۷ ساله، مجرد و فروشنده میگوید: «… با دوستانم که اصلا دیگر بیرون نمیروم. چون پول میخواهد. قبلا میشد کباب بخورم الان فقط میتوانم فلافل بخورم. مهمانی که اصلا وجود ندارد و حتی یک تیشرت ساده هم نمیخرم…» تورم موجب شده تا افراد با دقت و حساب و کتاب بیشتری خرید کنند.
اما از آن سو، گرانی و تورم اوقات فراغت را نیز کاهش داده است. بخشی از آن به دلیل ناتوانی در تامین هزینهها و به قول مشارکتکنندگان در این پژوهش، «صرفهجویی و قناعت» است.
ناهنجاری تعاملی
آسیبها و ناهنجاریهای موجود در روابط روزمره، تعاملات خانوادگی، دوستی و شغلی از پس تورم بالاتر میرود. نویسندگان این پژوهش عنوان میکنند که از نتایج این مصاحبهها چنین برداشت میشود که تورم تنها سبب تضعیف، سستی و کمرنگ شدن حمایتها و پشتیبانیهای خانوادهها از یکدیگر نشده، بلکه موجب روابط تصنعی شده است.
در این پژوهش ذکر شده که بر اساس آنچه مشارکتکنندگان از تجربه خود نقل کردهاند، حمایتهای متقابل بین خانوادهها کاهش یافته و اعتماد و صمیمیت نیز میان افراد خانواده و اقوام و نزدیکان کمتر شده است.
حتی روابط همسایگی نیز مانند گذشته نیست و بسیار محدودتر شده است. براساس آنچه مشارکتکنندگان جوان این پژوهش گفتهاند، والدین دیگر قادر نیستند مانند گذشته فرزندان خود را حمایت کنند، صمیمیت و گفتوگوهای خانوادگی کمرنگ شده و رابطه زندگی با شادمانی و محبت را کاهش داده است و در مواقعی که خانوادهها دور هم باشند هم بحث و جدل مالی بسیار غالب است.
سعید ۲۶ ساله و مجرد در این باره میگوید: «…کلا رفت و آمدها قطع شده و کسی دعوت نمیکنه از بس هزینهها بالا رفته… اگر هم دعوت بشویم اغلب نمیرویم چون با خود میگوییم از کجا بیاوریم که کادو بدهیم؟»
مسعود یوسفی